نتایج جستجو برای عبارت :

جا مانده‌است چیزی جایی که دیگر هیچ‌چیز جایش را پر نخواهد کرد!

بهار آمده و برگ ریز مانده دلم
دلم شکست خدا ریز ریز مانده دلم
هوای عربده در کوچه های شب دارم
ولی خمار شرابی غلیظ مانده دلم
سرم هوای «سرم چرخ می زند» دارد
در آرزوی «عزیزم بریز!» مانده دلم
به این امید که شاید به دیدنم آیی
به رغم حرف پزشکان مریض مانده دلم
به آن هوا که بلندش کنی مگر از خاک
هنوز روی زمین سینه خیز مانده دلم
تو آمدی و به زندان عشق افتادم
به لطف نام تو اما عزیز مانده دلم
صدای تو، نفس تو، نگاه کردن تو
هنوز عاشق این چند چیز مانده دلم
هنوز ما
با سلام 
 
دانش آموزانی که از سال تحصیلی گذشته مانده حساب دارند لطفا جهت پرداخت شهریه مانده خود به مدرسه مراجعه و پرداخت نمایند . در غیر اینضورت هیچگونه خدماتی از مدرسه ارائه نخواهد شد. تعداد این افراد 17 نفر می باشد !!!!!
 
نخبگان برتر
چشمهایم به تماشای تو اینجا ماندههرطرف شور تماشای تو زیبا ماندهدرسرم شوق وصال است ومن می دانمدیده بر در به تمنای تو یکتا ماندهعاشقم سهم من از عاشقی ودلبری امعشق وهم صحبتی با تو به شبها ماندهمی   نخواهم ز سبوی ونه زجام صهباباده نو شم من از آن ساغر پیدا ماندهشاعر عشقم وبا شوق وصال تو خوشمدلخوشم عشق تو در جان ودلم جامانده
همه ارزویم، چه کنم که بسته پایم؟!
دچار استیصال می شوم ... کاش می توانستم پی دل تو بروم ... کاش می توانستم پی  دل خودم بروم ...
چند قدم مانده تا رهایی؟! چند قدم مانده تا درک حضور تو؟! چند قدم مانده تا اغوشت؟!
تو فقط اذن بده به دیدارت، تو فقط بگو بیا ... 
دل می کنم از هرچه هست... 
چشمهایم به تماشای تو اینجا ماندههرطرف شور تماشای تو زیبا ماندهدرسرم شوق وصال است ومن می دانمدیده بر در به تمنای تو یکتا ماندهعاشقم سهم من از عاشقی ودلبری امعشق وهم صحبتی با تو به شبها ماندهمی   نخواهم ز سبوی ونه زجام صهباباده نوشم من از آن ساغر پیدا ماندهشاعر عشقم وبا شوق وصال تو خوشمدلخوشم عشق تو در جان ودلم جامانده
چیزی که از من باقی مانده ته‌مانده‌ای‌ست از گذشته‌ام. شبحی از آرزوها، علایق، انگیزه‌ها، نفرت‌ها و عشق‌هایم. به من می‌گویند با این ته‌مانده کاری بیش‌ از آن که پیش‌تر می‌کردی بکن. من خودم را پیدا نمی‌کنم. 
انگار یک نفر کشتی‌گیر را تا سرحدّ مرگ زده باشی و بعد به بدن رنجور و لت‌وپارشده‌اش نگاه کنی و بگویی بلند شو. فینال قهرمانی‌ت مانده. بعد بگویی چرا ضربه‌هایت کاری نیست. لابد چون ضربه‌های پیشین کاری بودند.
من خسته‌ام. خسته‌ام و خستگی
وصایت امیر المومنین علیه السلام آخرین واجب الهی
ثقة الاسلام کلینی رضوان الله علیه روایت کرده است:
قال عمر بن أذینة: قالوا جمیعا غیر أبی الجارود - وقال أبو جعفر علیه السلام: وكانت الفریضة تنزل بعد الفریضة الأخرى وكانت الولایة آخر الفرائض، فأنزل الله عز وجل " الیوم أكملت لكم دینكم وأتممت علیكم نعمتی " قال أبو جعفر علیه السلام: یقول الله عز وجل: لا انزل علیكم بعد هذه فریضة، قد أكملت لكم الفرائض.
امام باقر علیه السلام فرمودند: واجبات یكى از پس دی
(زمان:‌"25)
هر روز در دفترچه ی #یادداشتش، روزهای مانده تا #چهل #سالگی اش را می شمرد:
سه شنبه 98/05/22، 41 روز مانده تا چهل سالگیچهارشنبه 98/05/23، 40 روز مانده تا چهل سالگیپنج شنبه........... 39 روز مانده تا.... 
روزی همسرش دفترچه اش را دید و با تعجب علت #روزشماری اش را پرسید:
گفت:«چهل نقطه ی #عطف #زندگی من است... اگر تا #چهل برای «#ماندن» کوشیدم، از #چهل به بعد باید برای «#رفتن» بکوشم»
@dasanak
دانستنی؟
آیامیدانید؟ احتمال دارد درسال 6000میلادی علم به حدی پیشرفت كند كه خودرو ها دیگر استفاده نشوند و انسان توسط موج برروی زمین باسرعت بالا حركت كند!!!!!!!!!!
آیامیدانید؟ ترانزیستور قطعه ای الكترونیكی است كه توسط این قطعه انقلابی درجهان ایجادشد وباعث بوجود آمدن عصر اطلاعات وارتباطات شد.تمام وسایل الكترونیكی ارتباطی برای ایجاد ودریافت امواج ازاین قطعه استفاده میكنند.
آیامیدانید؟اگر از زمین فراتر وبسیار زیاد دور شویم  آسمان ها را به صورت
حوالی ساعت ۷ بعد از ظهر بود کنجکاو بودم ببینم چند ساعت تا لحظه تحویل سال باقی مانده. "ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه و ۳۰ ثانیه". لحظه‌ای به خودم آمدم و از ترس به خودم لرزیدم. فقط نیم ساعت به تحویل سال مانده و تو مانده‌ای و سیل این همه کار باقی مانده و ناتمام که روی هم انباشته می‌شوند. یک آن به خودم آمدم و تاریخ نوشته شده کنار ساعت را خواندم: روز یکم فروردین ۱۳۹۹. نفس راحتی کشیدم. ساعت هفت صبح فردا سال تحویل می‌شود نه هفت بعد از ظهر امروز. نمی‌دانم چرا دیگر آ
کسی مرا بیدار نخواهد کرد... اگر بخوابم و خودم را بیدار نکنم،

کسی مرا نخواهد ساخت... اگر آوار شوم و خودم را نسازم،
کسی مرا آرام نخواهد کرد... اگر بهم بریزم و خودم را آرام
نکنم،
کسی نوشته هایم را نخواهد خواند... اگر بنویسم و خودم
نخوانم،
کسی زخم هایم را نخواهد بست... اگر زخمی شوم و خودم زخم
هایم را نبندم،
کسی مرا درک نخواهد کرد... اگر بفهمم و خودم را درک نکنم،
کسی با من حرف نخواهد زد... اگر تنها باشم و با خودم حرف
نزنم،

کسی مرا جمع نخواهد کرد... اگر از هم ب
خویش را باور کنهیچکس جز تو نخواهد آمدهیچکس بر در این خانه نخواهد کوبیدشعله ی روشن این خانه تو باید باشیهیچکس چون تو نخواهد تابیدچشمه ی جاری این دشت تو باید باشیهیچکس چون تو نخواهد جوشیدسرو آزاده ی این باغ تو باید باشیهیچکس چون تو نخواهد روییدباز کن پنجره صبح آمده استدر ِ این خانه ی رخوت بگشایباز هم منتظری؟!هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبیدو نمی گوید برخیز که صبح است، بهار آمده استخانه خلوت تر از آن است که میپنداریسایه سنگین تر از آن است که
فصل ششم فرار از زندان در سال ۲۰۲۰ پخش نخواهد شد
ونتورت میلر ستاره‌ی سریال فرار از زندان (Prison Break) می‌گوید فصل ششم این سریال به این زودی‌ها و در سال ۲۰۲۰ پخش نخواهد شد. این سریال در اصل با پنج فصل و بین سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ از شبکه FOX پخش شده بود، تا اینکه در سال ۲۰۱۷ فصل پنجم آن ساخته و در ماه آوریل پخش شد.
صورتت را هم  یادم رفته ولی خودت را نه ...  غمی بی پایان دارم  شب های باقی مانده ی عمرم را چه کنم  طوری دیدمت که این چشم دیگر خواب را نخواهد دید  نمی دانم اسمش را عشق بگذارم یا درد   بگذار عشقش برای تو باشد و دردش برای من  من و درد تو به هم خو کرده ایم ...  تو خوش باش که غمت را من می خورم  حالا که می دانم برای من نخواهی بود به چه بهانه ای زنده بمانم    تو باعث بودی این پرنده ی بی بال و پر به بی کران ها خیره شود  اوجم افق چشمان تو بود که از من گرفتی
صورتت را هم  یادم رفتهولی خودت را نه ... غمی بی پایان دارم شب های باقی مانده ی عمرم را چه کنم طوری دیدمت که این چشم دیگر خواب را نخواهد دید نمی دانم اسمش را عشق بگذارم یا درد  بگذار عشقش برای تو باشد و دردش برای من من و درد تو به هم خو کرده ایم ... تو خوش باش که غمت را من می خورم حالا که می دانم برای من نخواهی بود به چه بهانه ای زنده بمانم   تو باعث بودی این پرنده ی بی بال و پر به بی کران ها خیره شود اوجم افق چشمان تو بود که از من گرفتی شعر نمی باف
چهار سال پیش برایت این آهنگ دنگ شو را فرستاده بودم که می‌گفت: فقط تو می‌مونی با من.. چهار سال گذشته و من شبیه آدمی که توی این چهار سال از تو جدا شده و همه جا رفته و همه چیز را تجربه کرده و همه جوره دلش شکسته و تنها مانده باز هم برگشته‌ام به تو. مثل چرخیدن دور محیط دایره‌ای که بالا و پایین زیاد داشته و حالا یک دور تمام شده و رسیده‌ام به همان نقطه‌ی اول. به تو. و خوب می‌دانم که از تو گریزی نیست. و از تو رها نمی‌توان ماند و تو را رها نمی‌توان کرد. چ
یه وقت های فکر می کنم از من بی کس تر در دنیا وجود ندارد ...
حدایا فقط تو مانده ای برایم ..مانده ای ؟
این روزها تمام میشه ..اخرش همه میمیریم ..اما من هیچ وقت زخم زبون ها فراموش نمی کنم ..تنهایی هام ..بی صدا گریه کردن هام را ...بی کسی هام را ..
دلم می خواست برم یه جایی که هیچ کس نباشه ..یه جایی که خودم باشم ..نترسم از حرف زدن ...نترسم از ادم ها ..
#برشی_از_یک_کتاب

مادام که تلقى ما از انسان و برداشت ما از خویشتن دگرگون نشده، 
مادام که نقش انسان مجهول مانده و بینش او از این نقش در حد تنوع، در حد زندگى تکرارى و مدار بسته، در حد خوشى‌ها و سرگرمى‌ها، در حد بازیگر شدن و بازیچه ماندن، و تماشاچى بودن، خلاصه شده، 
مادام که زندگى جز نمایش و بازى،بارى ندارد، ناچار سنگینى حجاب طبیعى است، مگر اینکه با شعارها همراه شوى و یا در جو روشنفکرى قرار بگیرى و یا بخواهى به گونه‌اى دیگر به نمایش بپردازى، یا
آیت الله جاودان:حاج آقای حق‌شناس یک بار فرمودند که من جایگاه آخرتی خودم را دیدم؛ اتاق بزرگی بود که همه جای آن درست شده بود مگر گوشه‌ای از آن که خالی مانده بود؛ ما خوشحال شدیم که عمر ایشان هنوز باقی است. چون این مقدار باقی‌مانده را باید در باقی عمر خود می‌ساختند.
تمام عشق من به تو  ، از آن  ، نگاه اولین
برای بردن دلم  ، چه کرده ای تو نازنین
تمام شوق وصل را  ، ز چشم تو گرفته ام
دگر چه مانده از دلم ، پر از تو گشته دلنشین
نگاه میکنم به تو ، به هر کجا که بنگرم
ببین چگونه مانده ام ، سر به هوا درین زمین
درین مجال عاشقی ، بر تو کسی حریف نیست
تمام دل نوشته ها ، به وصف توست مه جبین
امروز کنکور داشتم...
تنها حلقه نزدیکان خبر داشتند...
سخت است بخواهی رشته‌ات را عوض کنی و نخواهی کسی بفهمد...
در حال کنکور خواندن باشی و تنها افراد کمی بدانند.
آن‌هایی هم که می‌دانند کاملا ندانند چه رشته‌ای!
با وجود توکل و اعتقاد به اینکه اگر نخواهد نمی‌شود...
صبح کمی دلهره داشتم.
این یک هفته مریضی و کارهای مانده و دیر شروع کردن و ...
یک جمله حال دلم را به هم ریخت... خونم را به جوش و خروش آورد.
«اگر دانشگاه اصلاح شود، مملکت اصلاح می‌شود»
انگار قدم‌
شبیه یک برگ خشک شده هستم در انتهای پاییز، ترکیبی از زرد و نارنجی و قرمز و قهوه‌ای... آخرین برگ مانده روی شاخه، با همه توانی که برایم نمانده انتهای شاخه را چسبیده‌ام که نیفتم. باد سردی می‌وزد، چشمانم را می‌بندم...
شبیه یک جوانه ترد و شکننده هستم در ابتدای بهار، ترکیبی از سبز طلایی و نور... اولین برگ جوانه زده روی شاخه، با ریشه‌ای محکم که این‌بار منتظر نسیم بهاری است تا گره‌هایش را بگشاید...
✅استاد ملک زاده: روش شناسی بر زمین مانده استیکی دو دهه است که بحث روش شناسی بر سر زبان‌ها افتاده است و می‌گویند جای روش‌شناسی در حوزه  خالی است و خوب است کسی وارد شود، اما در عمل این مسئله بر زمین مانده است.دو تعریف در مورد اجتهاد داریم که برخی آن را از مقوله ملکه و برخی از مقوله فعل دانسته‌اند؛ از منظر اول، اجتهاد امری درونی و ذهنی و ملکه است ولو این که فرد به کار هم نبرده باشد، ولی از منظر دوم، آن را تحصیل احکام شرعی فرعی از ادله با نهایت ت
چنان گل ساده ای تا بی نهایت
خردمند‌ی ، بزرگ و با کفایت
چو ساحل امن و چون دریا عمیقی
بُوَد هر اهل عشقی مبتلایت
گوهر هستی تو را پیرایه ای نیست
هنر کم می نمایاند برایت
تفکّر در حریمت مانده مسکوت
اصالت مانده در اصل و بهایت
چنان باغ انار مُلک اجداد
پر از میوه وجود با صفایت
در این دوران سخت بی وفائی ،
کند حفظ از بد دوران خدایت .
مرا ببوس برای آخربن بار...
صدای تیرو غل و زنجیر می‌آید. ناله و فغان نسلی که از مختاری‌ها و پوینده‌هاست. اما کجاست اختیار و پویشی؟ ما، نسلی که تماما در احاطه‌ی اندوه بودیم. سرو نبودیم و سر خم کردیم، چاره نبودیم و چاه شدیم، برای هم. با سیگارهایمان دود شدیم. نوشیدیم. مست کردیم. مخدر دیگر جواب نبود. اندوه جان‌فرساتر و جاودان‌تر از ما بود. ذوب شدیم و ریختیم روی سر آوارهایمان. دیگر نه میهنی مانده بود و نه وطنی و خاکی. بنفشه‌ای نمانده بود که کوچش اف
غذاهای مانده ، بیات و فریز شده:غذا های فریز شده آرام آرام ماهیت ماده غذایی خود را از دست داده و خواص آن ها کمتر شده و حتی طعم آن ها نیز تغییر خواهد کرد. انجماد دشمن اصلی ویتامین ها خصوصا ویتامین E است. غذا های مانده، بیات و فریز شده سودازا بوده و باعث بروز انواع بیماری های روحی و روانی، غلظت خون، بیماری های پوستی و ... می شود.
ادامه مطلب
ما مدام از این مینالیم که زمانه بد شده و آدم‌ها بد . ولی هیچکاری برای باقی‌مانده‌ی آدم‌های خوب دنیا نمی‌کنیم ، حمایتشون نمی‌کنیم ، دائما از خوبی و صداقتشون سوءاستفاده میکنیم ، دائما بهشون شلیک می‌کنیم . بعد دوباره میایم و مینالیم که زمانه‌ی بدیه و آدم‌ها بدتر ...
سلام.
برای هیچ کسی احتمالا دلم بیشتر از برای خانواده ام تنگ نخواهد شد.وقتی به نبودشون فکر می کنم، از فشار بغض ته گلویم درد میگیره. انگار یکی گردنم را فشار بده.
وقتی نباشند، خفه میشم. اکسیژم به روحم نخواهد رسید و روحم می میرد.
بدرود.
هزارسال بعد نوزادی که حتی اسمش رو نفهمیدم به خاطر نخواهد آورد در همچین شبی،اولین تجربه ی گرفتن جفت و بریدن بندناف برای یک اینترن زنان شده بود.به یاد نخواهد آورد لحظه ی خروج جفتش رو که خون فوّاره داد و ردّش موند به یادگار روی کفش های اینترنی که لجاجت کرده و چکمه ی زایمان نپوشیده بود.
من سال‌هاست دور مانده‌ام از تو 
و بهانه‌ای نیست برای اینکه استخوان‌های نحیف ما در هم بروند. 
و ببین حبیبی 
چون مارهایی شده‌ایم که فلس‌های‌شان گرمای هیچ تنی را هدیه نگرفته‌اند جز آن‌گاه که بلعیده باشند. گرمای تن هم را هدیه نگرفته‌ایم جز آن‌گاه که بلعیده باشیم. و من دور مانده‌ام از تو. 
اما در سرمای حافظه‌ گرمای بلعیدنت را در میان استخوان‌هام نگاه داشته‌ام اگر که در یاد تو باشد. 
من از همان روز اول می‌دانستم این ماجرا پایان خوشی ندارد، البته اگر بشود پایانی برایش متصور شد. من از همان اول می‌دانستم ته این ماجرا برای من چیزی جز تنهایی نخواهد بود. ولی مگر تنها نبودم؟ مگر همه‌ی عمر، از همان روز اول تا همین امروز تنها نبودم؟ حالا گیرم تنهایی‌ام کمی بزرگتر شود. گیرم کمی بیشتر فرو بروم. یک وجب یا صد وجب، دیگر چه فرقی می‌کند؟ نه فقط من، هر آدم دیگری با یک آی‌کیوی متوسط و حتا پایین‌تر از حد متوسط هم می‌توانست پیش‌بینی کند
I miss you
Uoyssimi
دلم برایت تنگ شده است. دیگر چیزی برایم نمانده است. جز خواری. خوار گشته‌ام و گذشته زیبا دیگر تکرار نخواهد شد
ساعت ۱۲:۲۱ است
و دلتنگی.........
 
متن بالا ترکیبی از دو متن است. بخش انگلیسی در روزی نوشته شد که سعی کردم به صورت رمز برایت پیام را بفرستم. و باقی آن هم مربوط به چندین روز پیش است. امیدوارم خدا کمکم کند که .... که چی؟
هزارسال بعد نوزادی که حتی اسمش رو نفهمیدم به خاطر نخواهد آورد در همچین
شبی،اولین تجربه ی گرفتن جفت و بریدن بندناف برای یک اینترن زنان شده
بود.به یاد نخواهد آورد لحظه ی خروج جفتش رو که خون فوّاره داد و ردّش موند
به یادگار روی کفش های اینترنی که لجاجت کرده و چکمه ی زایمان نپوشیده
بود.
چشمانت در یاد مانده 
همان چشمانی که خنده هایت را معنا میبخشید 
همان چشمانی که سال ها من را بیتاب تو گردانده
همان چشمانی که آرامش من را گرفته است  
همان چشمانی که آرزوی دیدنش را دارم 
همان چشمانی که با آن ها حرف دارم 
چرا حسرت دیدن دوباره ات به دلم مانده است 
دلم برای نگاهت تنگ شده است 
دگر تا کِی باید با خودم درد و دل کنم 
برای تو می نویسم به تو که شعر در هوایت شکوفه می دهد تویی که به خاطراتم دستبرد زده ای و دستت به خلوتم دراز است هر چقدر هم نباشی منکر بودنت نیستم برای بوییدن زندگی من چند گلدان خالی مانده و شاخه هایی خشک ... هیچ شاخه ی خشکی جوانه نخواهد داد بلکه هیزم خواهد شد و آتش سرکش درونم را شعله ور می کند برای سوزاندن کسی گرفتن امیدش کافیست اینجا دیریست که آسمان ابری ست و بارانی نمی بارد دردی بدتر از این هست ? به یاد داشتن کسی که آینده ات را با خود برد
می‌بینی زمستان؟دیگر زور هیچ آفتابی به من نمی‌رسددیگر دستِ هیچ بهاری نمی‌تواند شاخه‌هایم را لمس کنددیگر در قله‌ام. جایی که هیچ کس به آن‌جا نخواهد رسید...می‌بینی چه‌قدر بزرگ شده‌ام؟دیگر در هیچ تابوتی جا نمی‌گیرمدیگر هیچ گوری مرا نمی‌پذیرد...می‌بینی؟می‌بینیچه باوقار، دیگر هرگز او نخواهم بوددیگر هرگز نخواهد دانستدیگر هرگز نخواهد فهمید...می‌بینیکه چگونه جنون بر عقل‌ام می‌خنددو نوازشِ دست‌هایش را از شانه‌هایم دریغ می‌کند؟می‌بین
 سالهاست در معنی انتظار مانده ام . نمیدانم شما منتظر هستید یا من ! 
من ابرها را خیره به جایی دیدم که روزی آخرین قطره‌ی باران از آنجا عبور کرده بود و باران را ؛ هنگامی که با پای برهنه در جست و جوی ابرها آسمان را می گشت...
من ماه را وقتی دیدم که در انتظار شب ، بر پنهای صورت اشک می ریخت و شب ، هر روز نشانی ماه را از پرندگان می خواست..
ادامه مطلب
خب اینم از روز آخر... برخلاف توصیه های بقیه روز آخری رو درس خوندم اما خیلی سبک. بیشتر با مامانم گپ زدیم و کلی خاطره بازی کردیم و همین باعث شد از استرسم یکم کم بشه. همچنین یک دست PES زدم باشد که رستگار شومD: پرونده مطالعه برای کنکور سراسری 98 رو همینجا می بندم و امیدوارم همگی موفق بشیم! اهالی بلاگر دعام کنیدا((:
گاهی بادی به پا می کنند و خیال می کنند که طوفان کرده اند، غافل از آنکه تن این ملت و مملکت به این بادها نمی لرزد.سرزمین من، در طول دوران های مختلف، جنگهای زیادی به خود دیده است؛ جنگ نظامی، فرهنگی، اقتصادی، اما همیشه چون کوه استوار مانده است.آنها که فراموش کرده اند، بدانند، خدای طوفانهای شن طبس ، مانع نفوذ بیگانه به حریم ملت شریف ایران است.این
کشور گربه ای شکل، اگرچه دارای موش های داخلی و خارجی زیادی است اما این
موش ها به زودی در تله ی مکر و حیل
در سالواره هزارمین، نشستن روی صندلی های تکراری ای ک خوب می شناسمش و صحبت کردن از شرح حالی ک پیشتر زیاد گفته ام. در یک کلامِ کوتاه، به تکرارمین بارِ این هزار، نشسته ام و هیچ چیز فرق نکرده است. بی آنکه تفاوتی قائل باشی نسبت به من، یا ک آگاه از این صحبت های ناجدید من باز هم به این مکررات مقید مانده ام. همچون روزمرگی هایی ک بدان وفادار مانده ام. اما تو، بی من سرازیر در مسیرِ سیاهِ دلخواسته ات، لبخند به لب داری از این طغیان و فارغ بال از تمام دل هایی ک
بر سینه ی تو ضربه ی مسمار
مانده است
یک عمر داغ آن در و دیوار مانده است
 شب ها همیشه چشم تو بیدار
مانده است
در دام درد و غصه
گرفتار مانده است

برخیز و باز بار امامت به دوش گیر
برخیز و باز بار هدایت به دوش گیر 
«برخیز و کوله بار محبت به دوش گیر
سرهای بی نوازش
بسیار مانده است»

از میخ در شکسته سرت یا که از
جدار
یا خورده ای تو سیلی از آن پست نابکار
«با تو چه کرده ضربه آن تیغ زهردار؟
مانند فاطمه(س) تنت از کار مانده است»

آن ضربه ای که خورده ای از آن
لئیم پ
سلام
یه وقتایی هم هست آدم الکی غمگینه.
مثلا من امروز غمگینم، دلیلش را میدونم ولی نمیدونم باید چکار کنم که غمگین نباشم.
یه تلاش هایی انجام دادم که هنوز به نتیجه دلخواهم نرسیده.
ولی به قول حافظ:
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند       چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
فکر میکنم اینجور مواقع که ما تلاشمون را کردیم و هنوز به نتیجه دلخواه نرسیدیم، بهتره کمی صبر کنیم و همه چی را به خدا بسپاریم.
خدا یه سری قوانین در این دنیا گذاشته، یکی از قوانین ا
هم وزن غزل های منی ای غزل من
حوای منی ، لیلی و شیرین، عسل من
در خاطر من مانده هنوز آهوی چشمت
جای تو همین جاست فقط در بغل من
احساس من احساس قشنگی است یقینا
مدیون من پس تو فقط در قِبَلِ من
من مانده ام اما تو چرا رفته ای از دل
حیرت زده ام من خود من از عمل من
بی تو دگر از حال دلم هم خبری نیست
من منتظرم تا برسد پس اجل من
                        28/4/1398
در سالواره هزارمین، نشستن روی صندلی های تکراری ای ک خوب می شناسمش و صحبت کردن از شرح حالی ک پیشتر زیاد گفته ام. در یک کلامِ کوتاه، به تکرارمین بارِ این هزار، نشسته ام و هیچ چیز فرق نکرده است. بی آنکه تفاوتی قائل باشی نسبت به من، یا ک آگاه از این صحبت های ناجدید من باز هم به این مکررات مقید مانده ام. همچون روزمرگی هایی ک بدان وفادار مانده ام. اما تو، بی من سرازیر در مسیرِ سیاهِ دلخواسته ات، لبخند به لب داری از این طغیان و فارغ بال از تمام دل هایی ک
مانده ام تنها 
به چه مانند کنم این غم تنهایی خویش 
به کجا بگریزم 
مقصد یار کجاست 
شاید آن گوشه نورانی میخانه یار 
خلوتی باشد به کنار 
تا رها سازم اندوه دلم را 
چو خزانی که در آن برگ ها 
از غم هجر تو بی تاب کنان 
فتادند زمین 
 
شاعر : ابراهیم حجتی نژاد 
خواب چه مانده‌ای دلا؟ وا چه نشسته‌ای؟ بیا!مال و منال وا نه و هی تو بنال ناله‌ها خوش برو در میانه‌ها ساز کن آسمان خودتکیه تکان و عور شو، من تو و آسمان مرا بر شو از این جهان غم، قاره‌ی وام و نام و نمچرخ به چرخ و دم به دم از تن و جامه ها بر آ تا که نهان نمایدت ثروت و آستین زرسکّه‌ی باده خرج کن تا چو خدا کند تو را تا که کرانه بشکنی ساق شب و غرور ددعشق فسانه می‌شود باز ز جان آسیا بخت دوباره می‌دمد از نفس کلام توز پست‌جلگه‌ی خزر به آفتاب استوا تو
خواب چه مانده‌ای دلا؟ وا چه نشسته‌ای؟ بیا!مال و منال وا نه و هی تو بنال ناله‌ها خوش برو در میانه‌ها ساز کن آسمان خودتکیه تکان و عور شو، من تو و آسمان مرا بر شو از این جهان غم، قاره‌ی وام و نام و نمچرخ به چرخ و دم به دم از تن و جامه‌ها بر آ تا که نهان نمایدت ثروت و آستین زرسکّه‌ی باده خرج کن تا چو خدا کند تو را تا که کرانه بشکنی ساق شب و غرور ددعشق فسانه می‌شود باز ز جان آسیا بخت دوباره می‌دمد از نفس کلام توز پست‌جلگه‌ی خزر به آفتاب استوا ت
برای قهوه سرد و غذای شب مانده
برای دیدن صدباره ی پدر خوانده
برای آن ها که در تنت مرور شدند
به خاطر آنهایی که از تو دور شدند
به خاطر غزل گیر کرده در دهنت
برای مرده ی جا مانده زیر پیرهنت
برای چاقو دادن به دست های جدید
برای دوست شدن با شکست های جدید
به خاطر همه گریه های نیمه شبی
خدای گم شده در چند جمله عربی 
برای خاطر شعر، این دکان رنگ رزی
برای این ادبیات فاخر عوضی 
به رقص مرگ میان تنت ادامه بده
نفس بگیر و به جان کندنت ادامه بده
یا حق
گاهی انسان برای نداشتن چیزهای بزرگ حسرت می خورد
و گاهی کوچکها انسان را رها نمی کنند
صبح وقتی من سمپاشم هرچه بخواهی اذیت کرد تا بعد از یک روز معطل آن شدن بالاخره سمپاشی نصفه و نیمه کردم در برگشتن دیدم که همسایه مان خیابان را از مانده گوگرد های باقی مانده در سمپاش مسیر طولانی را آلوده کرده....
برای یک کوچک بزرگ حسرتی خوردم که نگو!
... اصلاً می دانید چه میگویم
مثل این می ماند که شما محتاج نان شب باشید و همسایتان سطل زباله بیرون درب خانه گذاشته
حس نبودن تو عجب سخت نابجاستاندوه رفتن تو غمی سخت وجانفزاستدر حیرتم از آن همه ابراز عشق تودرمانده ام، فرار،کجای قرار ماستازچه فرار می کنی از عشق دم نزناین درد عشق نیست، تبانی قصه هاسترنجیدنت درست،غلط گفتنم صحیحکو ببخششی که حال بزرگان قومهاستافسرده ای، ملال تو افزون زحد شدهاین نکته هم دلیل همان درد و رنجهاستپا می کشی تو از دل من میروی بروباور نمی کنم که هجر سر آغاز ماجراستبا دست بسته لب بگشایم به احتضارجانم بگیر و سخت نگیر ،این قضا بلاستدر
فرصت کسر خدمت سربازی و نخبه جایگزین خدمت
 1- موضوع بررسی اثرات متقابل تعدادی از ترکیبات دارویی گیاهی بر دو گروه پروتئین لیگاند-گیرنده می باشد.
2-متقاضی باید دارای شرایط زیر باشد:
2-1 مرد باشد
2-2 دانشجوی کارشناسی ارشد و بالاتر
2-3 جهت نخبگی باید از جانب بنیاد ملی نخبگان احراز صلاحیت شده باشد
2-4 مسلط بر نرم افزارهای داکینگ و دینامیک ملکولی باشد
2-5 تحصیل در رشته های زیست شناسی/زیست فناوری،شیمی و...
3-6 توانایی خواندن/ مقاله به انگلیسی
3-7 جهت کسر خدمت د
بسم الله
به دولت حق بدهید. بعد از چرخاندن هم‌زمان چرخ کارخانه‌ها و صنعت هسته‌ای، بعد از بازگرداندن عزت به پاسپورت ایرانی (که شاه‌کارش را در محدوده‌ی مجاز حرکت وزیر خارجه‌مان در نیویورک دیدیم!)، بعد از ایجاد چنان رونقی که خود مردم می‌گویند دیگر به یارانه نیازی نداریم، هیچ وعده و کار بر زمین‌مانده‌ای نمانده جز حضور زنان در ورزش‌گاه‌ها؛ که عزم دولت برای رفع خداپسندانه‌ی این مشکل و دغدغه‌ی اساسی هم جزم شده...
اصلا کاری با اولویت بیش‌تر
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
" سوگند به قلم،و آنچه می‌نویسند! "که درون من،آتشی‌ست از هیزم قلم‌هایی،که در فراقِ فریاد خشکیده‌اند!آتشی که جز با تازیانه‌‌ بر تنِ خسته‌ی کاغذها،فرو نخواهد نشست...و چه باید کرد؟!آنگاه که در تقدیرِ آتش‌فشان،صبرِ خاموش‌ماندن نیست...می‌نویسم...از نو...می‌نویسم،پس از "من"...در دنیایی که سنگینی گام‌های مرا دیگر به دوش نخواهد کشید...در دنیایی تهی از "من"،و دنیایی،تهی از "من"...
شهریور هم رسیدماه هوای مجنونماه باران‌های عاشقانه‌ی گاه و بیگاه
تو کی میرسی؟ من چشم انتظارت مانده‌امجا مانده یادت پیش من!
در اوج تابستانم و پاییز را کم دارمآری مرداد شهریور شد جانان منو این رسیدن‌‌ها چه سودی داردوقتی تو نیستی...
 
 
سینا_آرین
از حساب اینترنت مخابراتم 120 گیگ اینترنت مانده است و دو روز هم زمان. چیزی که از دفعات قبل یادم مانده این هست که اگر استفاده نکنم حتما گیگ ها می سوزد.
به خاطر کارم و وبگردی مجبورم ماهیانه حجم زیادی بخرم. اما در ده روز گذشته با قطع شدن اینترنت بین الملل عملا نتوانستم استفاده کنم.
الان هم تنها کاری که می توانستم باهاش بکنم دانلود بیخودی بود.
فکر کردم تعدادی فیلم دانلود کنم. اما ازکجا؟
آخرش دست به دامن آپارات شدم
این هم از ماجراهای ما و ج.ا و حق الناس
احتمالاً شما هم جمله که «آدم باید دلش پاک باشد» را زیاد شنیده‌اید؟! و شاید خودتان هم از آن استفاده کرده باشید؟! معمولاً وقتی صحبت از دین و دین‌داری می‌شود، یکی از توجیهات و راه‌های فرار از تن دادن به دستور دین، این جمله است! به‌عنوان‌مثال وقتی به کسی گفته می‌شود که «این چه لباسی […]
نوشته دلت پاک نخواهد ماند! اولین بار در گناه شناسی. پدیدار شد.
    برای دسترسی آسانتر اعضاء فایلهای عملکرد ماههای گذشته در وبلاگ در یک صفحه به نمایش گذاشته می شود. لطفا با اطلاعات خود مقایسه نمایید و در صورت مغایرت به مدیرعامل اعلام فرمایید.
 
{کنترل موجودی و مانده اقساط اسفند 98}
{کنترل موجودی و مانده اقساط آذر 98}
{کنترل موجودی و مانده اقساط مهر 98}
 
1398/01/01       01 : 28 : 27
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
 آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز ؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
 آفتابی به سرم نیست
 از بهاران خبرم نیست
نفسم می گیرد
 که هوا هم اینجا زندانی ست
 هر چه با من اینجاست
 رنگ رخ باخته است
ارغوان
 این چه راز یست که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید ؟
 که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
 ب
سلام امروز برنامه تشخیص زوج یا فرد بودن عدد در جاوا و گذاشتم. یک برنامه خیلی ساده که عدد و از کاربر دریافت میکنه و باقی مانده عدد و چک میکنه که اگر باقی مانده صفر شده باشد زوج و در غیر اینصورت فرد است. بدلیل اینکه تمام اعداد زوج بر عدد 2 بخش پذیر هستند و باقی مانده صفر میشود.
کد برنامه:
package com.company;
import java.util.Scanner;
public class Main {
public static void main(String[] args) {
// write your code here
System.out.print ( "عدد خود را وارد بکنید:" );
Scanner input = new Scanner ( System.in );
int data = input.nextI
 
                                            
عاشقان 
رفتند  و من  جا   مانده ام                   
از    وصال    مرقدش  وا    مانده ام

با   سر  و  سجده  همه
در  کوی یار                   
من   اسیر   و  
گیر    ویزا  مانده
ام

این     دل   بشکسته ام  اینک  چرا                    
رفته  آنجا خود 
به   اینجا   مانده ام    
                                        

سر  نشد  همراه
 دل  سوی  حسین                    
چون  به
دریافت-مولانا محمد عمرعنوان: سرطان هرگز من را نخواهد کشتحجم: 130 کیلوبایتتوضیحات: داستانی واقعی از زندگی مولانا محمد عمر سربازیواقعه ای که به اوج ایمان و اعتقاد اشاره می کند.
هنگامی که پزشک معالج ایشان اعلام می کند که مولانا دچار سرطان شده اند، اما ایشان....
برای خواندن ادامه داستان بر روی «لینک-مولانا محمد عمر» کلیک کنید.
فرصت کسر خدمت سربازی و نخبه جایگزین خدمت
 1- موضوع بررسی اثرات متقابل تعدادی از ترکیبات دارویی گیاهی بر دو گروه پروتئین لیگاند-گیرنده می باشد.
2-متقاضی باید دارای شرایط زیر باشد:
2-1 مرد باشد
2-2 دانشجوی کارشناسی ارشد و بالاتر
2-3 جهت نخبگی باید از جانب بنیاد ملی نخبگان احراز صلاحیت شده باشد
2-4 مسلط بر نرم افزارهای داکینگ و دینامیک ملکولی باشد
2-5 تحصیل در رشته های زیست شناسی/زیست فناوری،شیمی و...
3-6 توانایی خواندن/نوشتن مقاله به انگلیسی
3-7 جهت کسر
 
چه حاجت است به این شیوه دلبری از من؟
تو را که از همه‌ی جنبه‌ها سَری از من
 
درخت خشکم و هم صحبت کبوترها
تو هم که خستگی‌ات رفت، می‌پَری از من
 
اجاق سردم و بهتر همان که مثل همه
مرا به خود بُگذاری و بگذری از من
 
من و تو زخمی یک اتفاق مشترکیم
که برده دل پسری از تو، دختری از من
   
گذشت فرصت دیدار و فصل کوچ رسید
دم غروب، جدا شد کبوتری از من
 
نساخت با دل آیینه‌ام دل سنگت
تویی که ساختی انسان دیگری از من
 
چه مانده از تو و من؟ هیزم تَری از تو
اجاق سوخ
می‌توانستیم همان نیم ساعت پیش تکالیف را تحویل بدهیم و بعد از یک شبانه روز نخوابیدن رفت خوابگاه و خوابید.... اما کله‌ی ما تاب دارد. پنجاه دقیقه مانده به خواب؟ یا پنجاه دقیقه مانده به دیدن میم؟ راستی وقتی آمد دانشکده چطور می‌خواهد مرا پیدا کند؟ این همه ما دنبال تو گشتیم، تو هم یکبار به دنبال ما بگرد...
پی‌نوشت: مثلا نماینده شدیم که تکلیف‌های عزیزان فسیل را بدست دستیار آموزشی برسانیم، و برای نوشتن تکلیف دیشب را نخوابیدیم، اما جای نگرانی نیست،
خصوصیات آب برای نگهداری از ماهی قرمز
از آنجایی که ماهی در تمام طول عمر خود در آب می باشد، لذا لازم است آبی که برای زندگی آن انتخاب کنید دارای شرایط مناسب زندگی باشد. معمولا استفاده از آب شهری مشکل خاصی برای ماهی های قرمز ایجاد نخواهد کرد.
مشاوره و آموزش نگهداری از ماهیان زینتی 
اما پیشاز کنار گذاشتن آب برای ظرف ماهی، بگذارید یک دقیقه آب از شیر برود. این کار باعث می گردد برخی مواد شیمیایی که احتمالا در لوله رسوب کرده اند بیرون بروند. برای اطمی
در دیدار اساتید: امسال راهپیمایی روز قدس مهمتر است بخاطر این کارهای خیانت باری که بعضی از دنباله های آمریکا دارند در منطقه انجام میدهند برای جا انداختن معامله قرن؛ که البته جا نخواهد افتاد و هرگز تحقق هم پیدا نخواهد کرد و حتما در این قضیه هم شکست خواهند خورد. منتها فرقش با گذشته ها این است که حالا صریحا میگویند میخواهیم مسئله فلسطین را از مسائل مطرح دنیا حذف کنیم؛ البته چنین کاری را نخواهند توانست و ناکام خواهند ماند.
به اطلاع دانشجویان محترم می رساند تمامی کلاس های اینجانب روز چهارشنبه 22 اسفندماه برگزار نخواهد شد و برنامه برگزاری کلاس های جبرانی متعاقبا اعلام خواهد شد.
تاکید می گردد صرفا کلاس های روز چهارشنبه که مربوط به اینجانب می باشد برگزار نخواهد شد و سایر کلاس ها مطابق برنامه اعلام شده برگزار خواهد گردید.
 
 
 
گرچه پیری چو جوانانِ قوی شادی توسایه سارِ خنکِ ظهرِ اَمُردادی توچشمه ی جاریِ در مزرعه ی خندابیخاطراتِ سفر و هجرتِ اجدادی تواز جوانی تو وَ سجده دو رفیقِ همدمشده مسجد بتو شیرین و چو فرهادی توتاجر خوش عمل و سالم و با ایمانیمردِ زحمتکشِ از ریشه وَ بنیادی توجای پای تو به هر نقطه ی کشور ماندهسبزیِ جنگلی و ماسه ی شهدادی توخستگی از تو شده خسته و تو برپائیبه غمِ مانده ی درمانده چو امدادی تواز جوانی ره و رسم تو جوانمردی بودقاصد خیری و بر شر تشر و
به نام خدا
تازه وقتی به دو قدمی مرگ میرسی
‌می‌فهمی حیات چه نعمت بزرگی بود
نفس کشیدن
دیدن
رنگ‌ها
همه موجودات
حتی مورچه‌های دانه کش
چه جلوه‌ای بودند از آن عظیم عزیر
وقتی به مرگ نزدیک می‌شوی
تازه می‌فهمی چقدر زمان داشتی
چقدر فرصت بود
برای خوب بودن با دیگران
برای خوب خواستن برای همه
حتی برای خودت
و تو همه اینها را از دست داده‌ای
زمزمه می‌کنی
دمی
فرصتی
زمان کوتاهی برای
خوب بودن به من بدهید
اما این درخواست هرگز پاسخ داده نمی‌شود
تو مانده
نرفته غربتش از یاد، یا رسول اللهز داغ فاطمه فریاد، یا رسول اللهبه ضربه ای درِ آتش گرفته با مسماربه روی دخترت افتاد یارسول الله****چه شد که حُرمت این بیت، در مدینه شکست؟!درِ حریمِ الهی به خشم و کینه شکستچه شد وصیتِ بر دوستی به اهل کسا؟!سه روز بعد شما استخوان سینه شکست***پیام غربت او شد به عاشقان ابلاغکه پر کشید پرستو نیامده از باغشکست شاخه و افتاد سِرّ مُستَودعنشست فاطمه بر خاک، آه از این داغ***برای دفن، تنش دستِ خادمه ماندهبه گاهواره ی او خیره ف
غرق در افکار خود در بیکراندلخورم از حال و روزِ حاکمانرفته اند دنبال ثروت مانده امغرقِ تردید و حواشی های آندل سپردم دست نااهلان ولی،شد خیانت پاسخم از سویشانداده بودند وعده ی خدمت به خلقکرده بودم باور آن را دوستانبا صداقت اهلِ باور بوده امشد ندامت حاصل تعریفشانعدّه ای هم پاک و خوب و سالمندنیست حرفم رو به خوبان بیگماندر پشیمانی تمامِ لحظه هابوده اند آتش ندیدم هُرمِشانشد کنون رو دست‌ها از سوی حقبرده بیت المال را غارت کنانظاهراً اهل دیانت بو
کتاب سطرهای انفرادیشاعر: محنا امیری

تنها نشسته است غمی در اتاق منفنجان و چای کهنه دمی در اتاق منتو نیستی و خیس شده چشم پنجرهباران گرفته است کمی در اتاق منچون آفتاب بود ولی ساکت و صبورمی زد غروب ها قدمی در اتاق منوقتی به جای خاطره ها مانده جای تواین روزها صدای بمی، در اتاق من...!حس می کنم که گردنه ای سخت پیش روستجا مانده است پیچ و خمی در اتاق منبا واژه های توی سرم رنج می کشدهر پنجشنبه عصر غمی در اتاق من
برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینس
    برای دسترسی آسانتر اعضاء فایلهای عملکرد ماههای گذشته در وبلاگ در یک صفحه به نمایش گذاشته می شود. لطفا با اطلاعات خود مقایسه نمایید و در صورت مغایرت به مدیرعامل اعلام فرمایید.
 
{کنترل موجودی و مانده اقساط اسفند 98}
{کنترل موجودی و مانده اقساط آذر 98}
{کنترل موجودی و مانده اقساط مهر 98}
 
راستش اگرچه پریود آمد و حالم به وضع معمولش بازگشت اما دلم گرفته و شاید دلتنگی و دلگرفتگی از ویژگی‌های معمول روانم باشد. باز دلم یکی را می‌خواهد، یکی دوستم بدارد و دوستش بدارم. و لعنت به این خواسته‌ی محقق نشدنی. باید تلاش کنم خواستنی‌هایم را انتخاب کنم نه بدست تقدیری‌ِ این دل بی‌صاحاب معلق باشم. 
ولی خب فی‌الحال کاش یکی بود. یکی که هیچ وقت نبود و نخواهد بود. من از زندگیم راضیم اما خیالم افسار گسیخته‌ است و این باگ زندگی‌ست به قول آن رفیق و
 
چنان گل ساده ای تا بی نهایت
خردمند‌ی ، بزرگ و با کفایت
چو ساحل امن و چون دریا عمیقی
شود هر اهل عشقی مبتلایت
گوهر هستی تو را پیرایه ای نیست
هنر کم می نمایاند برایت
تفکّر در حریمت مانده مسکوت
اصالت مانده در اصل و بهایت
چنان باغ انار مُلک اجداد
پر از میوه وجود با صفایت
در این دوران سخت بی وفائی ،
کند حفظ از بد دوران خدایت .
 
 
مانده ام تنها 
به چه مانند کنم این غم تنهایی خویش 
به کجا بگریزم 
مقصد یار کجاست 
شاید آن گوشه نورانی میخانه یار 
خلوتی باشد به کنار 
تا رها سازم اندوه دلم را 
چو خزانی که در آن برگ ها 
از غم هجر تو بی تاب کنان 
فتادند زمین 
مانده ام تنها 
 
شاعر : ابراهیم حجتی نژاد 
و ماه، در نیمه شبی به اندازه ی نیم قرن پیرتر شد.
ما به اندازه ی نیم قرن خسته تر شدیم.
حالا چه کسی می خواهد صدای جوانی ما را
از زیر خروارها خاکِ سرخِ گرم،
و ترک های زودهنگام پوستمان را
از زیر بوتاکس های پی در پی، بشنود؟
 
صدای ما را که در گورهای خانگی دفن شده ایم،
خواب هایمان را که در فکرهای خونین غرق شده اند،
و نفس هایی که در سینه ها حبس کرده ایم را،
چه کسی می خواهد بخت بگشاید؟!
 
من قول داده بودم که بخندم!
من پاییز را در میانه ی راه پشت سر گذاشته بو
باید معتقد بود که مشکل انسانها گرهی نیست که قابل گشایش نباشد، ولی آنقدر پیچیده شده که جز به دست یداللهی گشوده نخواهد شد، و این پیچیدگی به دست گروهی به وجود آمده که در مقابل ذات الهی قد عَلَم کردند و مردم را به مقابله با ولایت الهی و فرامین ربوبی کشاندند. از زمان حضرت آدم «علیه السلام» قابیل گِرهی در مقابل خط مستقیم ایجاد کرد و از آن روز هر کس – با اهداف سوء یا جاهلانه – گِره هایی بر آن افزود تا امروز که میراثی شامل تمام گِره های آدمیت بر جای م
نمی دانم چرا در فصل غمها ،مانده ای تنهاگذشته کاروان دل، چرا جا مانده ای اینجامگر عاشق نبودی تو ،خراباتی نبودی توکه در خمخانه مستی، تو ماندی وغمی والانه شوری در سرت مانده، نه سودای وصال یارغمین وخسته ماندی تو، میان سیل ماتم هااز این مردم تو رنجیدی به روی عشق خندیدیبه طعنه این سخن گفتی، چه شد مهر ووفا مارابه دنیا ناسزا گفتی زرنج وغصه نالیدیمگر عاشق نبودی تو، در این شط شب رویادلت را شاد کن ای یار، بیا یکرنگ وصادق شوکه در این معرکه عشق است ومن ی
غریبه از تو، غریبه با خودم. دور افتاده از تمامِ خود بودنم. توی پیچ ها و مسیر هایی نامربوط و جدید. توی یک رقابتِ ناخواسته کثیف، توی داستانی نانوشته سر برآورده ام و آنجا، با گیاهی معمولی چندان تفاوتی نخواهم داشت. توی این داستانِ "اهمیت نداشتن". یک جور هایی کمرنگ تر از قبل و نامرئی، قدم می زنم با کفش هایم، اگر بفهمی. خالی از حماسه روی خطی صاف، خالی از تمامِ خود بودنم. از یاد بردن خاطرات و آدم دیگری شدن، برایت همه ی اینها کافی نیست؟ کمتر مخاطب شدنت ا
 
به آینه که می نگرم پیر شده ام
و خطوط شکسته ای بر دیواره ی چهره ام به من می خندد
به آینه که می نگرم حتی
خاطرات زیباییت را گرد و غبار زمان پوشانده است
و این تنها باد پاییزی ست که مانده است
به آینه که می نگری شاید هنوز زیبا مانده ای
بی هیچ خط شکسته ای
و روزهای پاییزی سرکشی ات شاید هنوز زنده اند
بی هیچ سد نشسته ای
به آینه که می نگرم افسوس
تنها منم و این همه خطوط شکسته...
Signal
 یکی از ایمن ترین مسنجر های اندروید میباشد که حفظ حریم خصوصی شما را آسان می کند. به کمک این مسنجر میتوانید برای دوستان خود پیام ، عکس ، فایل و ویدئو ارسال کرده و چت گروهی ایجاد کنید. تماس صوتی رایگان و با کیفیت بالا از دیگر قابلیت های این پیام رسان میباشد. پیام های شما در سرور برنامه ذخیره نخواهد شد، به طوری که هیچ کسی قادر با مشاهده پیام های شما نخواهد بود .
 
نسخه android
نسخه windows
صله رحم و طولانی شدن عمر
بسیاری از آموزه های دینی، افزون بر نفع اخروی، منفعت دنیوی نیز برای ما به همراه دارد و به زندگی مادی ما هم سر و سامان می بخشد که صله رحم، یکی از آنهاست. در روایتی از نبی اکرم صلی الله علیه و آله درباره افزایش عمر، یکی از آثار دنیوی صله رحم، چنین آمده است: نمی دانم چیزی را که عمر را زیاد کند، مگر صله رحم. حتی این گونه هم می شود که از عمر کسی سه سال باقی مانده باشد و صله رحم به جا آورد، خداوند عمر او را سی سال زیاد کند و سی و سه
عهد کردم که دلم از تو نخواهد جز تو
در دلم هم هوسی پا نگذارد  جز تو
مهر خاموش زدم بر لب خود با نامت 
تا کسی قفل دلم را نگشاید  جز تو
خسته از من شده ای لیک تو خود میدانی
تا ابد این دل من هیچ نخواهد جز تو
مرغ دل را هوسی جز تو به بستانت نیست
اندر این باغ نگاری که نشاید جز تو
عشق  بر تار دلم زخمه ی بی تابی زد
گفت زین زخمه و زین تار ندارد جز تو
آن که چون من هوس عشق و کله داری کرد
در همه کون و مکان شاه نداند جز تو
عاقلی کو که کند فهمِ زبان مستان
یا بنوشد قدحی
گذار از علائم ظهور
علائم ظهور یک آماده باش و شیپور جنگ است، اما مردم بجای آماده شدن، فکر میکنند سرو.د اختتامیه جشنواره است! که: مردم را به حضور در صحنه نمی خواند،  بلکه باید در خانه بمانند!  تا نشان دهند که مخالف دردسر تازه هستند. در حالیکه آنها باید مکه را فتح کنند، تا صاحب الزمان با امنیت در آنجا ظهور کند. طبعا اگر مکه بسته باشد، یا در دست دشمنان امام زمان باشد، بازهم تنها مانده و: هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. لذا گذاری نیست و علائم ظهور به واقعه
باشگاه استقلال فرصت زیادی برای پرداخت پول به شیخ دیاباته ندارد.
خبرگزاری فوتبال ایران پارس فوتبال دات کام :
درخشش فوق العاده شیخ دیاباته در ترکیب استقلال باعث شده تا او خیلی زود به یک چهره محبوب در بین هواداران این تیم تبدیل بشود.دیاباته اما مثل سایر بازیکنان خارجی لیگ برتر بعد از تعطیلی لیگ به دلیل شیوع ویروس کرونا به کشورش سفر کرد و دقیقا از همان زمان بود که شایعاتی در مورد اینکه تا او دیگر به ایران باز نخواهد گشت به راه افتاد.
در نهایت پیش
دانلود کتاب اطلس خط تالیف حبیب الله فضائلی
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب اطلس خط تالیف حبیب الله فضائلی :: دانلود کتابketab9.blog.ir › post › دانلود-کتاب-اطلس-خط-تالیف-ح...دانلود کتاب اطلس خط تالیف حبیب الله فضائلی دانلود کتاب اطلس خط تالیف حبیب الله فضائلی اطلس خط تحقیق در خطوط اسلامی آثار تعلیمی و پژوهشی باقی مانده از ...
دانلود کتاب اطلس خط تالیف حبیب الله فضائلیhockey.sefeedsoft.ir › hockey › htmlدانلود ... دانلود کتاب اطلس خط تالیف حبیب الله فضائلی. ا
دانلود کتاب اطلس خط تالیف حبیب الله فضائلی
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب اطلس خط تالیف حبیب الله فضائلی :: دانلود کتابketab9.blog.ir › post › دانلود-کتاب-اطلس-خط-تالیف-ح...دانلود کتاب اطلس خط تالیف حبیب الله فضائلی دانلود کتاب اطلس خط تالیف حبیب الله فضائلی اطلس خط تحقیق در خطوط اسلامی آثار تعلیمی و پژوهشی باقی مانده از ...
دانلود کتاب اطلس خط تالیف حبیب الله فضائلیhockey.sefeedsoft.ir › hockey › htmlدانلود ... دانلود کتاب اطلس خط تالیف حبیب الله فضائلی.
موجودات فرازمینی وجودندارند.این نگاه رادونالدترامپ به جهان هستی داشت.اومفهوم زمان ومکان قابل سکونت رادرنظرخودفقط جایی میدانست که فرزندآوری باشد.اگرجایی فرزندآوری نباشداین منطقه عقب مانده والزامات اصلی آن پول خرج کردن هست.
مناطق عقب مانده درسیاره زمین برای دونالدترامپ یک مقهوم کلی داشت این مناطق دارای انسان های عقب مانده هستندانسانهایی که به فرزندآوری درصورت نداشتن تمکن مالی فکرنمینمودندونخواهندتن به سوختن وساختن بامحیط خودودیگران
از اول امتحانا عین این دیوونه ها بعد هر امتحان، اون امتحانو از برگه ی برنامه ی امتحانا خط میزنم؛ سپس تعداد امتحانات باقی مانده رو به کسر تبدیل میکنم و بعد میشینم غصه میخورم :|
حالا تازه یه روش جدید در پیش گرفتم که تعداد روز های باقی مانده رو به کسر تبدیل میکنم. این لااقل بهتره چون به کسر ۱/۲ رسیدم فعلا D:
تازه هنوز کلی از امتحانای حفظی که کابوس من هستن موندن. ولی فعلا امتحان بعدی هندسس که با اینکه سخته ولی لااقل علاقه دارم. همین یه مزیته:/
پ.ن: برم
اینجا هنوز تابستان است. تابستان داغ و کوفتی 2010 که هلند لعنتی به فینال جام جهانی اش صعود کرد. هنوز پاییز در راه مانده و ما داریم کم کم نگرانش می شویم.
کجا مانده؟ چرا هنوز به خانه هامان هجوم نیاورده و همه را اسیر گلو درد و آبریزش بینی نکرده؟ چرا شهر را خیس و خالی از آدم نکرده؟ مگر نمی داند ما از آدم ها بدمان می آید و از دانشکده جدید و از آب انبه و پیاده روی و شامپوی تخم مرغی؟ شاید فهمیده که ما از خود پاییز هم بدمان می آید و برای همین قهر کرده؟
پاییزی
دچارم به ملال و چیزی‌رو می‌خوام که هیچ وقت نخواهد بود. یک انیس و مونس، یک عاشقِ تا همیشه عاشق، یک دوست... می دونم محقق نخواهد شد. می‌دونم ظرف دنیا گنجایش چنین چیزی رو نداره. می‌دونم همه‌ی این فکرها عبثه. می‌دونم اگر بخوام در این حال بمونم باید فقط درد بکشم. چرا واقعا من فقط همین رو از دنیا می‌خوام؟ کوچیک نیست؟ کم نیست؟ شاید چون دست نیافتنیه می‌خوام و الا چیزی چنان خواستنی‌ هم نیست که باید. چی بخوام جاش؟ مطالعه پیشرفت. این محقق شدنیه و این چ
 پرتاب کردن اشیاء مستلزم هماهنگی بین دست و چشم کودک است و هنگامی‌که کودک شروع به پرتاب کردن اشیاء می‌کند، نه تنها بسیار به خودش می‌بالد که یک مهارت جدید را کشف کرده، بلکه والدین نیز باید خوشحال باشند که او یک مرحله رشد دیگر را نیز طی کرده است، هرچند که این امر ممکن است آنها را خوشحال نکند که او ماکارونی را از بشقابش بر روی زمین بریزد و یا پستانکش را در خیابان از دهانش به بیرون پرت کند. در واقع با این کار کودک در حال بررسی نیروی جاذبه است، اگر
همیشه فکر کرده‌ام چه قدر این جمله بی‌انصافیست که ‌می‌گویند از هر چی بترسی سرت می‌آید، این تشویق به فکر نکردن در کنار تشویش سخت گیرد روزگار بر مردمان سخت‌کوش، آزارم داده‌اند.  ترس‌های بزرگ ترس‌های کوچک را می‌خورند و کمیت ترس‌هایت را کاهش می‌دهند. برای آن‌هایی که کیفیت نمی‌فهمند خبر خوشیست. نمی‌دانم شاید خدا هم انسان را از ترس تنها ماندن و دیده نشدن آفرید اما اگر انسان پیش از آن که دنیایش به آخر برسد آخر دنیا را ببیند دیگر نخواهد ترس
بنام خالق آزادگی بهر سازندگی
باز خرداد است و یاد آزادگی 
خرمشهر است و این همه مردانگی
بهار و سوز گرمای بی مثالش
خرداد آمده شادی سوم همیشگی
شهر من کاش شادیت پیوسته بود
ترکهای  لب این شط وابسته بود
گرم بهر خاک همچو آتش تیرگان
کاش انصاف بود بهر این دلدادگان
مردمی که با جان و دل عاشق جانبازی
صدافسوس مانده اند در حسرت سازندگی
سالها جای ترکش مانده روی دیوارها
رد خون عشق یاران مانده در دیدارها
شهر من شهر خدا ای جان فدا
انهمه عشق بازان آمدند بهر خدا
رفتم اما دل من مانده بر دوست هنوز...می برم جسمی و دل در گرو اوست هنوز
بگذارید به آغوش غم خویش روم ... بهتر از غم به جهان نیست مرا دوست هنوز
گرجه با دوری او زندگیم نیست ولی ... یاد او میدمدم جان به رگ و پوست هنوز
رشته مهرو وفا شکر که از دست نرفت ...بر سر شانه من تاری از آن موست هنوز
بعد یک عمر که با او به  وفا سر کردم ...با که این درد بگویم؟!که جفا جوست هنوز
تا دل ناله جانسوز بر آرم همه عمر ...همچو چنگم سر غم بر سر زانوست هنوز
باهمه زخم که سیمین بدل از او دارد
هری استایلز می گوید که بازی در لایو اکشن جدید دیزنی با نام پری دریایی کوچولو را رد کرده تا بتواند بیشتر روی حرفه موسیقی اش تمرکز کند. طبق گزارشات به نظر می رسید که این خواننده قرار بود نقش شاهزاده اریک را بازی کند.
ادامه مطلب
سلام
« اگر به جامی فلزی که در حالت آزاد است، ضربه‌ای وارد شود، تا مدتی ارتعاش خواهد داشت؛ ولی اگر جام را با دست بگیریم و ضربه‌ای به آن وارد کنیم، دیگر ارتعاشی نخواهد داشت.
انسانی که خدا را تکیه‌گاه خود قرار نداده است، آرامش خود را با یک ضربه از دست می‌دهد و تا مدت‌ها مضطرب و سردرگم و حیران خواهد‌ ماند؛ اما کسی که متکی به خداست و دلش به او آرام شده و خدا هم او را در آغوش گرفته است، در مقابل ضربات مضطرب نخواهد شد و آرامش خود را حفظ خواهد کرد.»
 
سپهر تصادف کرد. من نرسیدم کتابم را تمام کنم. 
هول فردا برم داشته. همه مان صحیح سالمیم. من خوابالودم. ایده ای ندارم که کی قرار است کتاب را تمام کنم. 
نسترن با سپهر شوخی کرد که دم در بابت تصادفت دعوا شده. شوخی ناپسندی بود. سپهر ناراحت شد. نسترن ناراحت شد که سپهر ناراحت شده. 
من هیچوقت جنبه شوخی را نداشتم! خوابالودم و هنوز بیش از نیمی از یک کتاب چهارصد صفحه ای روی دستم مانده. اگر شوخی مسخره نسترن نبود، یلدای بدی نمیشد. 
خاطرم هست که باید از پنج شنبه پ
« متن سرود سردار سلیمانی» 
میراث تو احساس امنیت
میراث تو ایثار و بیداریرفتی ولی تا آخر تاریخبر قله ی عزت پدیداری
دیدی افق های رهایی راوا کرده ای راهی سوی فرداای ذوالفقار حیدر دورانای جان فدای حضرت زهرا
تک خوان :لبخند تو فانی نخواهد شدمستضعفین را بوده ای یاورهم بوده ای در وقت خود عمارهم بوده ای چون مالک اشتر
(با خشم و عزم طوفانیمی بندیم با تو پیمانیحاج قاسم سلیمانی) 2 بار
با هرنگاه و فکر و فرهنگیدر سنگر تو عاشقان بسیاردل ها همه همواره در راهتخ
متن سرود حاج قاسم سلیمانی
میراث تو احساس امنیتمیراث تو ایثار و بیداریرفتی ولی تا آخر تاریخبر قله ی عزت پدیداری
دیدی افق های رهایی راوا کرده ای راهی سوی فرداای ذوالفقار حیدر دورانای جان فدای حضرت زهرا
تک خوان :لبخند تو فانی نخواهد شدمستضعفین را بوده ای یاورهم بوده ای در وقت خود عمارهم بوده ای چون مالک اشتر
(با خشم و عزم طوفانیمی بندیم با تو پیمانیحاج قاسم سلیمانی) 2 بار
با هرنگاه و فکر و فرهنگیدر سنگر تو عاشقان بسیاردل ها همه همواره در راهتخو

فاصلۀ زیاد...
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام
شتَّانَ مَا بَیْنَ عَمَلَیْنِ عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ وَ عَمَلٍ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ یَبْقَى أَجْرُه‏
چقدر فاصلۀ دو عمل زیاد است: عملی که لذّت آن گذشته و آثار سوء آن باقی مانده؛ و عملی که سختی آن گذشته و اجر آن باقی مانده است.
«نهج البلاغه» حکمت ۱۲۱
بغض‏های حقیر ما، روبه‏روی تصاویر گلگون شما سرریز می‏شود و راه را برای کلام می‏بندد؛ با شما شقایق‏هایم. از شما چه باید گفت و چه باید نوشت؟واژه‏های خاکسترگونه ما، فقط بلدند روبه‏روی شما ضجه بزنند. اما کاش می‏دانستند که یاد شما حرکت است؛ حرکتی برای بهبودی وضعِ «بودن». چه باید گفت که شما حنجره‏های خود را عبور دادید تا آن سوی مرزهای تکبیر، آن سوی مرزهای ندیدن؛ جایی که واژه‏ای یافت نمی‏شود تا شما را با آن ستود. اصلاً شما که برای تحسین برانگ
گله ها را بگذار!
ناله ها را بَس کن!
روزگار گوش ندارد که تو هی شِکوه کنی!
زندگی چشم نداردکه ببیند
اخم دلتنگ تو را...
فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود!
تا بجنبیم تمام است تمام...!
مهر دیدی که به برهم زدن چشم گذشت؟!
یا همین سال جدید ؟
بازکم مانده به عید...
این شتاب عُمر است...
من و تو باورمان نیست که نیست!
| فخرالدین موسوی سوادکوهی |
دانلود آهنگ فرزاد فرخ عاشقم باش
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * عاشقم باش * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , فرزاد فرخ باشید.
 
دانلود آهنگ فرزاد فرخ به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Farzad Farokh called Ashegham Bash With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه فرزاد فرخ به نام عاشقم باش
در نگاهت دریارو دیدمموج چشمت به رویا کشیدمبی هوا غرق شدم در نگاهتببین عاشقانه تورا میپرستمهر کجا باشی عشق تو ب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها